توضیحات

توجه : به همراه فایل word این محصول فایل پاورپوینت (PowerPoint) و اسلاید های آن به صورت هدیه ارائه خواهد شد

  مقاله مشكل جهانی روابط خانوادگی دارای 51 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله مشكل جهانی روابط خانوادگی  کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله مشكل جهانی روابط خانوادگی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله مشكل جهانی روابط خانوادگی :

مشكل جهانی روابط خانوادگی

-مشكل روابط خانوادگی در عصر ما نه آنچنان سهل و ساده است كه بتوان با پر كردن كوپن از طرف پسران و دختران یا تشكیل سمینارهائی از نوع سمینارئی كه دیدیم و. شنیدیم كه در چه سطح فكری است آنرا حل كرد و نه مخصوص كشور و مملكت ماست و نه دیگران آنرا حل كرده اند و یا مدعی حل واقعی آن هستند.
«ویل دورانت» فیلسوف و نویسنده معروف تاریخ تمدن میگوید:
«اگر فرض كنیم در سال 2000 مسیحی هستیم و بخواهیم بدانیم كه بزرگترین حادثه ربع اول قرن بیستم چه بوده است، متوجه خواهیم شد، كه این حادثه، جنگ و یا انقلاب روسیه نبوده است، بلكه همانا دگرگونی وضع زنان بوده است، تاریخ چنین تغییر تكانه دهنده ای در مدتی به این كوتاهی كمتر دیده است و خانه مقدس كه پایه نظم اجتماعی ما بود، شیوه زناشوئی كه مانع شهوترانی و ناپایداری وضع انسان بود، قانون اخلاقی پیچیده ای كه ما را از توحش به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود همه آشكارا در این انتقال پر آشوبی كه همه رسوم و اشكال زندگی و تفكر ما را فرا گرفته است گرفتار گشته اند.»

اكنون نیز كه ما در ربع قرن بیستم بسر میبریم ناله متفكران غربی از بهم خوردن نظم خانوادگی و سست شدن پایه ازدواج، از شانه خالی كردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج، از منفور شدن مادری، از كاهش علاقه پدر و مادر و بالاخص علاقه مادر نسبت به فرزندان، از ابتذال زن دنیای امروز و جانشین شدن هوسهای سطحی بجای عشق، از افزایش دائم التزاید طلاق، از زیادی سرسام آور فرزندان نامشروع، از نادرالوجود شدن وحدت و صمیمیت میان زوجین، بیش از پیش بگوش میرسد.

معاوضه دختران
نكاح «شفار» یكی دیگر از مظاهر اختیار داری مطلق پدران نسبت به دختران بود.
نكاح شفار یعنی معاوضه كردن دختران. دو نفر كه دو دختر رسیده در خانه داشتند با یكدیگر معاوضه می كردند به این ترتیب كه هر یك از دو دختر مهر آن دیگر به شمار می رفت و به پدر او تعلق می گرفت. اسلام این رسم را نیز منسوخ كرد.
مرد بنده شهوت است و زن اسیر محبت

فلسفه اینكه دوشیزگان لازم است- یا لااقل خوب است بدون موافقت پدران با مردی ازدواج نكنند ناشی از این نیست كه دختر قاصر شناخته شده و از لحاظ رشد اجتماعی كمتر از مرد بحساب آمده است. اگر به این جهت بود چه فرقی است میان بیوه و دوشیزه كه یوه شانزده ساله نیازی به موافقت پدر ندارد و دوشیزه هجده ساله طبق این قوول نیاز دارد. بعلاوه اگر دختر از نظر اسلام در اداره كار خودش قاصر است چرا اسلام بدختر بالغ رشید استقلال اقتصادی داده است و معاملات چند صد میلیونی او را صحیح و مستغنی از موافقت پدر یا برادر یا شوهر میداند.

این مطلب فلصفه دیگری دارد كه گذشته از جنبه ادله فقهی، از این فلسفه نمیتوان چشم پوشید و به نویسندگان قانون مدنی باید آفرین گفت:
این مطلب به قصور و عدم رشد عقلی و فكری زن مربوط نیست. به گوشه ای از روانشناسی زن و مرد مربوط است. مربوط است بحس شكارچی گری مرد اط یكطرف و به خوش باوری زن نسبت به وفا و صداقت مرد از طرف دیگر.

مرد بنده شهوت است و زن اسیر مححبت، آنچه مرد را می لغزاند و از پا در می آورد شهوت است و زن باعتراف روانشناسان صبر و استقامتش در مقابل شهوت از مرد بیشتر است. اما آن جیزی كه زن را از پا در می آورد و اسیر می كند كه نغمه محبت و صفا و وثا و عشق از دهان مردی بشنود، خوش باوری زن در همین جا است.

زن مادامی كه دوشیزه است و هنوز صابون مردانه به جامه اش نخورده است. زمزمه‌های محبت مردان را به سهولت باور می كند.
نمی دانم نظریات پروفسور ریك، روانشناس امریكایی را تحت عنوان:«دنیا برای مرد و زن یك جور نیست.»در شماره 90 مجله زن روز خواندید یا نخواندید؟ او میگوید: بهترین جمله ای كه یكمرد میتواند به زنی بگوید، اصطلاح «عزیزم، تو را دوست دارم.» است. هم او می گوید:«خوشبختی برای یك زن یعنی بدست آوردن قلب یكمرد و نگهداری او برای تمام عمر.»

رسول اكرم، آن روانشناس خدائی، این حقیقت را چهارده قرن پیش به وضوح بیان كرده است. می فرماید:«سخن مرد به زن «تو را دوست دارم» هرگز از دل زن بیرون نمی رود.»
مردان شكارچی از این احساس زن همواره استفاده می كنند. دام «عزیزم، از عشق تو میمیرم» برای شكار دخترانی كه درباره مردان تجربه ای ندارند بهترین دامها است.

در این روزها داستان زنی بنام افسر كه میخواست خودكشی كند و مردی به نام جواد كه او را اغفال كرده بود سر زبانها بود و كارشان به دادسرا كشید. آن مرد برای اغفال افسر از فرمول فوق استفاده میكند و افسر طبق نقل مجله زن روز چنین می گوید:
«اگرچه با او حرف نمی زدم اما دلم میخواست هر روز و هر ساعت او را ببینم.»

«عاشقش نشده بودم. اما به عشقی كه ابراز می داشت نیاز روحی داشتم. همه زنها همینطورند قبل از آنكه عشق را دوست داشته باشند عاشق را دوست دارند و همیشه برای دختران و زنان پس از پیدا شدن عاشق عشق بوجود می آید. من نیز از این قائده مستثنی نبودم.»
تازه این یك زن بیوه و تجربه دیده است. وای بحال دختران ناآزموده.

اینجاست كه لازم است دختر«مرد ناآزموده»، با پدرش از احساسات مردان بهتر آگاه است و پدران جز در شرایط استثنائی برای دختران خیر و سعادت میخواهند مشورت كند و لزوماً موافقت او را جلب كنند.

در اینجا قانون به هیچ وجه زن را تحقیر نكرده است، بلكه دست حمایت خود را روی شانه او گذاشته است. اگر پسران ادعا كنند كه چرا قانون ما را ملزم به جلب موافقت پدران یا مادران نكرده است، آنقدر دور از منطق نست كه كسی بنام دختران بلزوم جلب موافقت پدران اعتراض كند.
من تعجب میكنم از كسانیكه هر روز با داستانهائی از قبیل داستان بیوك و زهره و عادل و نسرین مواجه هستند و می بینند و می شنوند و باز هم دختران را به تمرد و بی اعتنائی نسبت به اولیاءشان توصیه می كنند.

این كارها از نظر من نوعی تبانی است میان افرادی كه مدعی دلسوزی نسبت به زن هستند و میان صیادان و شكارچیان زن در عصر امروز، اینها برای آنها طعمه درست می كنند، تیرآوری می نمایند و شكارها را بسوی آنها رم می دهند.
فلسفه خاص اسلام درباره حقوق خانوادگی

اسلام در مورد حقوق خانوادگی زن و مرد فلسفه خاصی دارد كه با آنچه در چهارده قرن پیش می گذشته و با آنچه در جهان امروز می گذرد مغایرت دارد. اسلام برای زن و مرد در همه موارد یك نوع حقوق و یك نووع وظیفه و یك نوع مجازات قائل نشده است. پاره ای از حقوق و تكالیف و مجازاتها را برای مرد مناسبتر دانسته و پاره ای از آنها را برای زن، و در نتیجه در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است.

چرا؟ روی چه حسابی؟ آیا بدانجهت است كه اسلام نیز مانند بسیاری از مكتبهای دیگر نظریات تحقیرآمیزی نسبت به زن داشته و زن را جنس پست تر می شمرده است و یا علت و فلسفه دیگری دارد؟

مكرر در نطقها و سخنرانیها و نوشته های پیروان سیستمهای غربی شنیده و خوانده اید كه مقررات اسلامی را مورد مهر و نفقه و طلاق و تعدد زوج و امثال اینها به عنوان تحقیر و توهینی نسبت یه جنس زن یاد كرده اند. چنین وانمود می كنند كه این امور هیچ دلیلی ندارد جز اینكه فقط جانب مرد رعایت شده است.
می گویند: تمام مقررات و قوانین جهان قبل از قرن بیستم این پایه است كه مرد جنساً شریف تر از زن است و زن برای استفاده و استمتاع مرد آفریده شده است، حقوق اسلامی نیز بر محور مصالح و مناع مرد دور می زند.

می گویند اسلام دین مردان است و زن را انسان تمام عیار نشناخته و برای او حقوقی كه برای یك انسان لازم است وضع نكرده است، اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می دانست تعدد زوجات را تجویز نمی كرد، حق طلاق را به مرد نمی داد، شهادت دو زن را با یك مرد برابر نمی كرد، ریاست خانواده را به شوهر نمی داد، ارث زن را مساوی با نصف ارث مرد نمی كرد، برای زن قیمت به نام مهر قائل نمی شد، به زن استقلال اقتصادی و اجتماعی می داد و او را جیره خوار واجب

النفقه مرد قرار نمی داد. اینها می رساند كه اسلام نسبت به زن نظریات تحقیر آمیزی داشته است و او را وسیله و مقدمه برای مرد می دانسته است و می گویند: اسلام با اینكه دین مساوات است و اصل مساوات را در جاهای دیگر رعایت كرده است در مورد زن و مرد رعایت نكرده است.

می گویند اسلام برای مزدان امتیاز حقوقی و ترجیح حقوقی قائل شده است، و اگر امتیاز و ترجیح حقوقی برای مردان قائل نبود مقررات بالا را وضع نمی كرد.
اگر بخواهیم به استدلال این آقایان شكل منطقی ارسطوئی بدهیم به این صورت در می‌آید: اگر اسلام زن را انسان تمام عیار می دانست حقوق مشابه و مساوی با مرد برای او وضع می كرد، لكن حقوق مشابه و مساوی برای او قائل نیست. پس زن را یك انسان واقعی نمی شمارد.
تساوی یا تشابه؟

اصلی كه در این استدلال به كار رفته این است كه لازمه اشتراك زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، یكسانی و تشابه آنها در حقوق است؟ مطلبی هم كه از نظر فلسفی باید انگشت روی آن گذاشت این است كه لازمه اشتراك زن و مرد در حیثیت انسانی چیست؟ آیا لازمه اش این است كه حقوقی مساوی یكدیگر داشته باشند. بطوری كه ترجیح و امتیاز حقوقی در كار نباشد، یا لازمه اش این است كه حقوق زن و مرد علاوه بر تساوی و برابری، متشابه و یكنواخت هم بوده باشند و هیچگونه تقسیم كار و تقسیم وظیفه ای در كار نباشد، شك نیست كه لازمه اشتراك زن و مرد در جیثیت انسانی و برابری آنها از لحاظ انسانیت، برابری آنها در حقوق انسانی است، اما تشابه آنها در حقوق چطور؟

اگر بنا بشود تقلید و تبعیت كوركورانه از فلصفه غرب را كنار بگذاریم و در افكار و آراء فلسفی كه از ناحیه آنها می رسد بخود اجازه فكر و انددیشه بدهیم اول باید ببینیم آیا لازمه تساوی حقوق، تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوی غیر از تشابه است، تساوی برابری است و تشابه یكنواختی . ممكن است پدری ثروت متشابه تقسیم نكند. مثلاً ممكن است این پدر چند قلم ثروت داشته باشد، هم تجارخانه داشته باشد و هم ملك مزروعی و هم مستغلات اجاری، ولی نظر به

اینكه قبلاً فرزندان خود را استعدادیابی كرده است، در یكی ذوق و سلیقه تجارت دیده است و در دیگری به كشاورزی و در سومی مستغل داری، هنگامی كه می خواهد ثروت خود را در حیات خود میان فرزندان تقسیم كند با در نظر گرفتن اینكه آنچه به همه فرزندان می دهد از لحاظ ارزش مساوی با یكدیگر باشد و ترجیح و امتیازی از این جهت در كار نباشد، بهر كدام از فرزندان خود همان سرمایه را می دهد كه قبلاً در آزمایش استعداد یابی آنرا مناسب یافته است.

برای دریافت اینجا کلیک کنید

سوالات و نظرات شما

برچسب ها

سایت پروژه word, دانلود پروژه word, سایت پروژه, پروژه دات کام,
Copyright © 2014 icbc.ir